سلام به دوستان مهربان و با وفایم.امیدوارم که حال دل تک تکتون خوبِ خوب باشه.

از سفر برگشتم با یه عالمه خاطره زیبا و دل انگیز.سفری متفاوت در استان چهار فصل فارس .

نمی دونم از کجا شروع کنم .دلم می خواد یه گوشه دنج گیر بیارم و چمباته بزنم و قشنگی هاش رو برای خودم مرور کنم.

پنج شنبه شب مهمانانمون از راه رسیدند با پسر عمو به استقبال شون رفتیم و یه گشت کامل تو شیراز زدیم تا به خونه رسیدیم.فردا صبحش مومات سفر رو آماده کردیم و به سمت ولایت حرکت کردیم، هوا عالی بود، خودمون رو مهمان بستنی محمدی کردیم، طعمی بی نظیر.هیچ جای ایران نظیر این بستنی رو ندیدم.

حدود ظهر به خانه خاتونم رسیدیم، گلدونه زحمت ناهار رو کشیده بود، دسته جمعی ناهار رو در میان شوخی و خنده خوردیم، کمی استراحت و جمع و جور.راهی استان بوشهر شدیم، هماهنگی ها را از یک ماه پیش انجام داده بودم باید عصر محل اسکان را تحویل می گرفتیم

خانه ای بزرگ و تمیز در نزدیکی ساحل.از این بهتر نمی شد.تو بیست سال گذشته اولین بار بود با خانواده خان داداش همسفر می شدم، هیچ وقت شرایط اجازه نداده بود که همراه بشویم.طبق برنامه ریزی ها زن داداش کدبانو تدارک شام خوشمزه را دیده بود.

روز بعد را راهی بندر گناوه شدیم، از جاده ساحلی رفتیم ، همه جا سر سبز و زیبا شده بود، قسمتی از بازار رو گشتیم و به دوست قدیمی مان سر زدیم ناهار رو قرار بود که غذای دریایی بگیریم.تا از بازار خارج شدیم و به هم پیوستیم ساعت حدود دو بعد از ظهر شد، پسر عمو و خان داداش از رستوران کشتی غذا سفارش دادند، حدود چهار به ما رسیدند با کلی خستگی.سفارشمون ماهی سرخ کرده و قلیه ماهی بود.بسته ها رو که باز کردیم دیدیم ای داد.قاشق و چنگالی در کار نیست.دیگه خودتون تصور بکنید قلیه ماهی رو با دست بخوری.غذاهاشون بی نظیر بود، با تک تک سلول هام عطر و طعمش رو حس کردم

شبش به مهمانسرا برگشتیم و استراحت و بازی

روز بعد به سمت دلوار رفتیم، سرزمین رئیس علی دلواری بزرگ مرد خطه ی جنوب.ناهار را همراه برده بودیم، دوستی قایق اش را برایمان آماده کرده بود.باید به سمت لاور می رفتیم.راه طولانی بود.و بارندگی شدت گرفت.

لاور.روستایی بندری و جالب .اسکله کوچک و زیبایی داشت.هوا سرد و بارانی باید به سمت دیگر اسکله می رفتیم.مسافت طولانی بود، من که حاضر نشدم سوار ماشین بشم، همه به سمت ماشین ها دویدند و من به سوی ساحل .هر چی صدام کردند گفتم محاله .میخوام پیاده بیام

ساحل غیر قابل توصیف بود.تمیز و بکر.شن های ساحل نرم ، پاهام فرو می رفت و سرعتم رو می گرفت.

الان که میخوام مرورش کنم، انگار که خواب دیده باشم، رویایی شیرین.به شعاع هزار متری یا بیشتر کسی نبود.دریا و ساحل.انگار که برای لحظاتی زندگی ات کات شده باشد به بهشت بروی .بهشت اما همانجا بود.من حس اش کردم. دیوانه وار و  هیجان زده می خندندیدم و فرار می کردم.

در حال نوشتن این سطور ناخودگاه،سرمو ت میدم

به همسفران پیوستم .همه همدیگه رو نگاه می کردیم که تصمیم بگیریم، توی این باران، قایق سوار بشویم یا نه؟ همه یکدل شدیم از بزرگ و کوچک.بچه ها شوق داشتندهمه جای قایق خیس بود.از آسمان هم باران.چپیدیم توی همدیگه.آرین تپل روی پاهای من.اختیار پاهام دست خودم نبود.قایقران دل به دریا زد.رو به باد و باران.از ساحل دور و دورتر شدیم.خلیج فارسکمی که گذشت یه اشاره به قایقران کردم که برگرد بچه ها سرما می خورن.صحنه جالبی بود، سلفی هاش هست.همه نیش ها باز از

پیاده که شدیم خیس خیس.هیچ کدام لباس اضافه نیاورده بودیم بجز پسر عموی محتاط که چمدان اش را توی ماشین گذاشته بود و من بهش خندیده بودم

ناخدای مهربان و خانم زیبا رویش ما را به خانه شان دعوت کردند، خانه ای ساده و با صفا.خورشت قیمه جانانه ای پخته بودم و توی ساک مخصوص گرم مانده بود، غذا را کشیدیم و سهم صاحبخانه را جدا گذاشتم، قلیه ماهی داشتن، سهممان را دادند

خودمان را گرم کردیم و خشکباید به سمت بوشهر بر می گشتیمبا خاطره ای شیرین و دلچسب لاور را ترک کردیمباز هم باران با ترانه.با گهر های فراواناستراحت عجیب می چسبید.پسرک ها حسابی فیض بردند از بازی با مهندس .سنگ تمام گذاشت برایشان.ناهار فردا را آماده کردیم  و آماده حرکت شدیم پسرعمو پیشنهاد داد که با دریا وداع کنیم، به سمت ساحل رفتیم ، قایق های تفریحی آهنگ های شاد نی انبان پخش می کردند و جلب توجه .ما هم مردمانی شاد ، همراهی شان کردیم .وداع قشنگی بود.حسن ختامی شیرین

مسیر شده بود جاده چالوس.باران زیبا و آبشار های بزرگ و کوچک که از دل کوه و از میان سبزه زارها سرازیر بود

ترافیک هم سنگین.اما زیبایی طبیعت اجازه خستگی نمی داد.بعد از ساعت ها رانندگی به خانه گرم و نرم خاتون رسیدیم.بهراد هم اضافه شد.باید چشمان مانند ترک قلک اش را می دیدید.با چه ذوقی مهندس را به بازی دعوت می کرد.یه دل سیر بازی کردند و آخر کار برنامه دریافت درجه داشتند.درجه سرهنگ و سروان و سرگروهبان.

جای تک تکتون سبز بود عصر راهی شیراز شدیم، نزدیکی های دشت ارژن بود که برف هم باریدن گرفت.از هیجان چاره ای نداشتم از شیشه ماشین بپرم بیرون.آهنگ های زیبا و بارش برف و استوری.پسر عمو نگران که نکنه برف گیر بشیم، منم غرق در شور و شوق

همچین همسفری هستم من

سرکوچه که رسیدیم، خدا رو صدهزار مرتبه شکر کردم که این همه مسافت رو به سلامت رسیدیم

مهربانای من، سپاس برای تمامی لحظات شیرین .سپاس برای تمامی نعمت هایت.سپاس برای همسفرانی عزیززززززز، سپاس برای کوچکترین داشته ها.

مهربانای من دعای همیشگی من این است که دلِ بخشیدن را بهم ببخش.کمکم که که آنچه که دارم را به اشتراک بگذارم.

مهربانای من سپاس برای لبخند شیرین دختر کوچولوی زیبای جهرمی

خیلی عزیز بودددد، خیلی


*******

زیبای بی چون و چرا هرگز نفهمیدی تنها دلیل خوب این دنیای بد بودی
اما تو تقصیری نداری کاش امکان داشت اینقدرها زیبا نبودن را بلد بودی
آوازه ات تا شهرهای ساحلی رفته دریا حسابت را از آدمها جدا کرده
پیش از تو زیبایی همیشه حد و مرزی داشت زیبایی تو مرزها را جا به جا کرده
عاشق توام نرو که بی تو هر قدم نمیشود به غیر غم تقدیرم
نیم دیگرم تمام عشق و باورم اگر من از تو بگذرم میمیرم


آهنگ زیبای (نیم دیگرم تمام عشق و باورم) از حجت اشرف زاده(دانلود کنید و لذت ببرید)




مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

keoawer Shannon Rachel ماساژ زيبايي دوربين سيتي خانه دانلود بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد. Paul افسران جوان جنگ نرم فرمالین دستگاه تصفيه آب