کم سن و سال بودم که عروس خانواده عمو شدم، همخون، همولایتی و هم کیش بودیم اما با فرهنگی کاملا متفاوت.نمی گویم خوب یا بد، متفاوت فقط.تمام انرژی ام رو گذاشتم برای ارتباط و صمیمت بیشتر.

با پسر عمو شدیم پدر و مادر خانواده شان، برادر شوهر کوچیک و خانم اش از من بزرگتر هستند، عروسی شان را راه انداختیم، حتی خیلی از جهیزیه عروس را خودم انتخاب کردم، خدا میدونه که با چه درایتی برایشان اتاق ردیف کردم آن هم با طعنه های مادر شوهر خدا بیامرز و دخترانش( عروس دختر برادرش بود و اختلاف داشتند) با تمام وجود و صداقت قدم برداشتم.مدت زمان زیادی نگذشت که برادر شوهر تصادف وحشتناکی کرد و یه زوج جوان توی این تصادف به سفر ابدی رفتند (سه تا بچه قد و نیم قد به جا ماند ازشون) باز هم من و پسر عمو دست به کار شدیم.سرو سامان دادن سه بچه که تمام وجودشون زخم و شکستگی بود.پرنسس در حالی که کمتر از یک سال داشت رو میزاشتم پیش خاتون و یه صبح تا عصر شیر بهش نمی دادم.طوری که توی مراسم متوفی منو زن قاتل صدا می کردند(فکر می کردند که من همسرمقصر تصادف ام) پسر عمو تا بچه های زخم دیده از تصادف را تمام و کمال درمان نکرد دست نکشید ازشون.

سالها بعد و با مشکلات بسیار و باز هم با رایزنی بسیار خانه ای برای عمو ساختیم.هنوز گاز ندارد.لوله گاز باید از حیاط مشترکشان بگذرد که مانع تراشی می کند.ساختمان خودش گاز دارد و زمستان گرم و نرمی را با همسر و بچه هایش گذرانده اند نمی دانم چطور سر به بالین می گذارد با این حجم بیرحمی و بی انصافی.برایم قابل هضم نیست.برای پدر بیمارش که در بستر بیماری بود هیتر برقی خریدیم، خانه نوساز به آسانی گرم نمی شد.(تمام مدت نوشتن این پست سرم رو ت میدم)

چطور ممکن است؟

حالا در برابر تلاش های ما برای گاز کشی برای خانه پدری اش (خواهر مجردش در آن زندگی می کند) به من اهانت می کند و آنچه که نباید را به زبان می آورد.

امروز کارش در دستان من گیر بود ، هر چی زنگ زد جواب ندادم، پسرش زنگ زد گفتم تا پدرت بابت بی احترامی اش عذرخواهی نکندمحال است جواب بدهم.

پسرش به جای او عذرخواهی کرد و شماره را گرفت.رنج ام می دهد این حجم نامهربانی و قدر نشناسی اما

من با خدای خود معامله کرده ام.از خرد و توانایی که خدا در وجودم گذاشته باز هم استفاده می کنم و پشیمان که نیستم هیچ !!!!باز هم پا پیش خواهم گذاشت و روزی که لوله گاز خانه شان کشیده شود در دل ام جشن خواهم گرفت.

نادان هستند نادان.و این سخت ترین تنبیه کاینات است برای یک انسان که خودش را از  لذت هر چه مهربانی و گذشت هست محروم می کنند و کینه و حسد درونشان را سیاه و غم زده می کنند، قدر داشته هایشان را نمی دانند و از غم نداشته ها حال خوبشان را به آتش می کشند


مهربانای من سپاس بیکران برای آرامشی که بهم بخشیدی.

سپاس برای دلی بی کینه، برای دلی بخشنده .

می بخشمش، می دانم که نادان است.و به زمان میسپارم. به روزی که خودش نادم و پشیمان به پیشوازم بیاید.




مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Jim حلقه ناي و نوا سیستم های حرارتی برودتی و تجهیزات استخر Tina صنایع دستی رایان اصفهان فایل من سایت مرجع آموزش نیز باران اخبار فناوری Zoeycj9jt site